چند بار به نوشته هام سر زدم و قدیمی ترها رو که خوندم ؛
دلم میخواست بیام و چیزی رو بنویسم که بعد از نوشتن و یک دور خوندنش
ذهنم سبک شه و بگم آخیش دیگه آزاد شدم و دیگه 
هیچ بند و زنجیری به افکارم نیست
و میتونم بعد از اون راحت ، تو چند وجبی ذهنم قدم بزنم.
میخواستم از این بنویسم که نوشتن حالِ من رو خوب میکنه
اما خلاف اون ، نوشتنِ یکی از پست هام در وبلاگم  نکه حالم رو بد کنه اما سیل عظیمی از افکار کمال گرایانه ام رو دنبال خودش به ذهنم وارد کرد که
هر لحظه یاد این میوفتادم که عه اینجارو باید اونجوری مینوشتم و حتی بعد یک روز ، عه !
اصلا این چی بود نوشتم و بعدشم حذف کردنش.

 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها